Tuesday, June 14, 2011



تعاريف و اصول

١- در اين نوشته

الف- از زنان برجسته ترك و آزربايجاني كه تا اوائل قرن بيستم به حكمراني، اداره دولت و فرمانروائي پرداخته اند؛
ب- از زنان ترك و آزربايجاني وابسته به خاندانهاي سلطنتي كه به طرزي موثر در امور سياسي و دولتي مداخله مي كرده اند؛
پ- و در موارد نادر از دولتزنان غيرترك و غيرآزربايجاني منسوب به دربارهاي ترك و آزربايجاني (مانند دولتزنان مشهور به واليده سولطان در امپراتوري عثماني)؛

سخن گفته شده است. بنابراين در اين نوشته به دولتزنان ترك و آزربايجاني قرن بيستم، و يا زنان برجسته ترك و آزربايجاني در عرصه هايي غير از حكمراني و فرمانروائي مانند هنر، شعر، انقلابيگري، سياست، قهرمانان مردمي، زنان تاريخي-ميتولوژيك و .... اشاره اي نشده است.

٢- پس از نام هر دولتزن، به عنوان نام خانوادگي نام ايل، قوم و يا خاندان و دولتي كه وي بدان منسوب بوده و در موارد نادري كه اينها معلوم نبوده اند نام سرزمين و محلي كه او بر آن حكمراني كرده است آورده شده است. مثلا كوردوجين اينجو و مٶمينه خاتين ايلدنيز (اينجو و ايلدنيز نام دولت و خاندان است)، بوغاريق سابير و تركه ن خاتين سالغور (سابير و سالغور نام ايل و قوم است)، مهين بانو آلبانلي و قاباق خاتين بوخارالي (آلبان و بوخارا نام سرزمين و محل است).

٣- اسامي عموما طبق تلفظ صحيح تركي آنها و بر اساس اورتوقرافي فونتيك "سٶزوموز يازيمي" نوشته شده اند. مانند "تركه ن" (به جاي فرم نادرست تركان)، "سلجيك" (در نام دختران به جاي فرم نادرست سلجوق)، "خاتين" و "خانيم" (به جاي خاتون و خانم)

"مونقول"ها و تركان "موغول"

١- در قرون ١٤ و ١٥ ميلادي دول و خاندانهاي موغولي ايلخاني (جلايري)، هلاكوئي (ايلكاني)، چوباني، اينجوئي، قوتلوق خاني (قاراخيتاي)، جغتائي (چاغاتاي)، آلتين اوردا، موغال .... در ايران، هندوستان و كل آوراسيا در توده ترك و فرهنگ تركي استحاله يافته بودند. از اين سبب و به منظور تاكيد بر بينونيت اين دو گروه، گروههاي موغولي اصيل خويشتن را "مونغول" و بخش ترك شده ايشان در عالم اسلامي خود را مغول، موغول و يا موغال ناميده اند. نظير اين حادثه بعدها در مورد "توركمان" و "تركمن" نيز بوقوع پيوسته است. بدين شرح كه گروههاي آزربايجاني قزلباش در آسياي صغير-خاورميانه براي تمايز بين خويش و تركمنهاي همتبار و هم ريشه ساكن در آسياي ميانه، خود را توركمان ناميده اند. اما منابع فارسي اين دولتهاي توركماني تركي و آزربايجاني (آغ قويونلو، قاراقويونلو، صفوي، افشار و قاجار) را به نادرستي و عمدتا به قصد تركمن مي خوانند. همينطور، منابع فارسي فرقي بين مونقولهاي ترك شده يعني "موغول"ها و گروه اصلي "مونقول" باقيمانده نمي گذارند و در نتيجه و به خطا دولتهاي ترك و آزربايجاني مانند ايلخانيان، چوپانيان و غيره را دولتهائي مغول (به معني مونقول) مي نامند.

حال آنكه در ميان اين گروه اصلا مونقولي تماما ترك شده يعني موغولها، تعداد اشخاصي كه هنوز به زبان مونقولي آشنائي داشته باشند، انگشت شمار بوده است. از اين جمله است دولت جلايري و يا ايلخاني كه اگر چه حاكمان اوليه آن مونقول بوده اند، اما اين دولت در سير زمان تماما به دولتي آزربايجاني و تركي تبديل شده است. به نحوي كه همه منسوبين خاندان و سران اين دولت موغولي تاسيس شده در آزربايجان، در حيات اجتماعي و سياسي روزمره متكلم به تركي آزربايجاني و هم زبان مادريشان تركي آزربايجاني بوده اند. علاوه بر اين برخي از سلاطين موغول در ايران، آسياي ميانه و هندوستان خدمات بسيار ارزنده و ماندگاري به فرهنگ، زبان و ادبيات تركي نموده اند. به عنوان نمونه سلطان احمد اووئيس اوغلو غياث الدين بهادر جالايير (١٤١٠-١٣٨٢) سلطاني فرهيخته از خاندان تركي آزربايجاني جلايري است. او كه موسيقي شناس، سخنور، مذهب، نقاش و خاتم بندي برجسته بود، همچنين ديوان شعر بسيار ارزشمند و مهمي به زبان تركي آزربايجاني دارد.

با توجه به واقعيتهاي فوق، در اين نوشته و بدرستي، به دولتزنان موغول نيز جاي داده شده است.

چند اصطلاح و رتبه تركي در نام دولتزنان ترك

آقا-آغاAğa : كلمه تركي از ريشه "آكا"٫ به معنى برادر بزرگتر٫ شخص محترم. در تركي معاصر بيشتر به معني ارباب و صاحب و در فارسي معادل "به ي" تركي بكار برده مي شود.
بيكه-بيگهBikə : باكره، دوشيزه. كلمه تركي "خان بيكه" (خان+بيكه) بويژه در ميان تاتارها به معني ملكه (معادل "تركه ن" در تركي باستان و ميانه) است.
بك-بيگBək : شوهر٫ مسئول٫ مافوق٫ رتبه اى ادارى و نظامى در دول ترك، امير و والي، فرمانرواي كشوري كوچك. "بك"، "بگ"، "بيگ"٬ "به ي" و "بي" همه فرمهاي گوناگون يك كلمه تركي اند. اين كلمه در گذشته و در فرهنگ سياسي دول تركي عموما به معناي امير، درجه اي بالاتر از "آقا" و پايين تر از "خان" و "خاقان" تركي بكار رفته است. امروزه سه فرم گوناگون آن "به ي" به معني آقا، "بك" به معني امير و فرم "بيگ" منحصرا در متون تاريخي بكار ميروند. عنوان تركيبي "بيگلربيگي" كه گاها معادل "اولوس بيگي" (صدر دولت) استعمال ميشده٬ عنواني است كه از زمان دولت تركي – آزربايجاني ايلخاني بكار رفته و به معني اميرالمرا فارسي-عربي است. اين عنوان از زمان شاه عباس صفوي در دولت تركي- آزربايجاني صفوي و به تقليد از عثمانيان به معني امير بزرگترين منطقه اداري و نظامي -معمولا آزربايجان- بكار رفته است. "بك –بيگ -به ي" با كلمه "باي" به معني ثروتمند و غني كه امروزه در تركيه بنادرستي به معني آقا بكار ميرود بي ارتباط است.
بكيBəki : به تركي به معني نماينده سخنگوي خان، نويان و... ، همچنين رئيس قبيله و يا شامان زن است.
بگيمBəyim : مونث هر سه فرم "بك"، "بيگ" و "به ي". به معني سركار خانم، خانم محترم. (پسوند –م در تركي قديم پسوند تانيث است مانند خان-خانيم، بگ-بگيم، تنگري-تنگريم، ....)
تركه نTərkən : ملكه٬ و مجازا دختر زيبا ويا تير. ثبت آن به شكل تركان غلط استּ
تارخان، تارقانTarxan : اصيل، اعيان و اشراف، همچنين رتبه اي نظامي معادل ژنرال و نيز به معني آهنگر و يا كسي كه معاف از ماليات است.
تنگري-تانريTanrı : اصلا به معني خداي تركان، مونقولها و ديگر اقوام اورال آلتائيك. از دوره هونهاي بزرگ و با الهام از چينيان كه در نزدشان لقب "تييئن"به معني عاليترين مقام مقدس براي امپراتور، فرزند آسمان و خدا بود، كلمه تنگري نيز به عنوان صفت خاقانها بويژه در دوره گٶك تورك بكار رفته است. از تركيب "تان" و يا "تنگ" تركي باستان به معني آسمان و "گر" مونقولي باستان به معني چادر كوچندگان. در زبان سومري نيز كلمه مشابه "دينگير" به معني خداست. اين كلمه در تركي مدرن به شكل تانري و در ديگر زبانهاي تركي به اشكال تنگري، تنگگري، تنگگئري، تنگير، تنگر، تنگره، تنگئرئ، تاري و .... بكار مي رود.
تريم-تنگريمTərim : پرنسس، شاهزاده خانم. مونث تنگري (تنگري+م=تنگريم=تريم). در آغاز صفتي به نشانه احترام براي دختران (زنان خويشاوند سببي مانند برادر زن، زن عمو و زن دائي و ..) بكار ميرفته است.
تيكين-تيگينTigin : تكين٫ تگين در توركي به معنى شاهزاده و معادل چگين-چيگيل مغولى است. (آلپ تكين= شاهزاده دلاور، سو بك تكين =شاهزاده امير سپاه)، همسران شاهزاده ها قونچوي (كلمه اي چيني) ناميده ميشدند.
خاقان- قاآن- قاقان- هاكانXaqan : پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، امپراتور
خانXan : صدر دولت و شاه. مقامي پايينتر از "خاقان"
خانيمXanım : مونث "خان"، همچنين به معني بانو.
خاتين-خاتون-قادينXatın : زن، بانو و خانم. بنا به محمود كاشغري، لقب دختران و زناني كه از نسل افراسياب بوده اند. محتملا از ريشه اي سغدى

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home