Tuesday, June 14, 2011



تورك تركه‌ن-تريم وئبلاقي

Türk-Tərkən Tərim Veblaqı

وئبلاگ دولتزنان ترك


http://terken-terim.blogspot.com/





تورك و آزه‌ربايجان دئوله‌ت قادينلاري

TÜRK VƏ AZƏRBAYCAN DÖVLƏT QADINLARI


دولتزنان ترك و آزربايجان

مئهران باهاري


دونيا قادينلار گونو- اورتاگون- ٠٨ بوزآي- ٢٠٠٧
روز جهاني زن- پنجشنبه- ٠٨ مارس- ٢٠٠٧




تومريس تركه ن، هخامنيش كوروش`ون كسيك باشيني الينده توتاركن
ملكه تومريس در حاليكه سر بريده كورش هخامنشي را در دست گرفته است



ابن بطوطه در باره زنان ترك:

"مقام زن پيش تركها و مغولها خيلي بلند و محترم است چنانكه بالاي فرامين شاهي مينويسد: به فرمان سلطان و خواتين ....." سفرنامه ابن بطوطه (ص ٢٤٨)

"چيزي كه در اين بلاد (تركان) مايه تعجب فراوان بود احترامي بود كه (تركان) در باره زنان خود داشتند. مقام زن در ميان اين مردم بيشتر از مقام مرد است ...

امير (تركان) در پيش خاتون برخاست و سلام كرد و او را در كنار خود نشاند. كنيزكان، خاتون را در ميان گرفتند و آنگاه (شراب) قميز آوردند. خاتون قدحي ريخت و به دو زانو در برابر امير نشسته قدح را به دست او داد. ... امير نيز قدحي به خاتون داد و با هم طعام نشستند ... پنجره هاي اطاقك را نميبندند. روي زن هم باز است، چه زنان ترك چادر به سر نميكنند. (سفرنامه ابن بطوطه ص ٣٧٠)

در روز دهم به شهر علايا كه اول بلاد روم است رسيديم ... در اين مرز و بوم به هر زاويه يا خانه اي كه وارد ميشديم همسايگان از زن و مرد به ديدار ما ميآمدند زنان اين نواحي در حجاب نيستند ... اين شهر علايا كه نامش برديم شهري است بزرگ كه در ساحل دريا واقع شده و مردم آن ترك هستند.

طاش خاتون (در شيراز) بر عادت زنان ترك معمولاً با روي باز بيرون ميرفت. (سفرنامه ابن بطوطه ص٢٢٣)


ابن بطوطه در باره زنان فارس (شيراز):

زنان شيرازي موزه به پا ميكنند و هنگام بيرون رفتن از منزل خود را ميپوشانند و برقع بر رخ ميافكنند .... (سفرنامه ابن بطوطه ص٢١٧)


فهرست:

- روي جلد (مجسمه تومريس با سر كورش)– ص ١
- ابن بطوطه در باره زنان ترك و فارس – ص ٢
- فهرست – ص ٣
- وضعيت زنان در دوره تركي تاريخ ايران – ص٣
- احترام به حقوق زن معياري مهم در سنجش تمدنهاست – ص ٤
- تعاريف و اصول – ص ٥
- مونقولها و تركان موغول – ص ٥
- معني چند اصطلاح و رتبه تركي در نام دولتزنان ترك – ص ٦
- دولتزنان ترك و آزربايجان – ص ٧ تا ص ٤٣



وضعيت زنان در دوره تركي تاريخ ايران

در دورهاي گوناگون تاريخ ايران، پيش و بعد از اسلام، زنان فارس و ديگر اقوام ايراني زبان هيچگاه رسما در امور سياسي و مملكتي دخالت نداشته اند. در تاريخ دولتها و جوامع ايراني زبان و فارس بويژه پس از اسلام زنان صاحب نام ثبت نشده است، مگر در مواردي خاص و استثنائي كه شامل چند زن پادشاه و حاكم و يا زناني كه بر اساس لياقت و شهامت خاص و دارا بودن هوش و استعداد فوق العاده و تصادفا در عرصه جامعه و سياست قدم نهاده اند. با اينهمه وجود و ظهور اينگونه زنان در تاريخ قوم فارس بيش از آنكه يك قاعده باشد يك استثنا است. در حكومت هاي فوق الذكر به جز طبقه حاكمه، مردم كلا و زنان خصوصا از حقوق اجتماعي و آموختن محروم بودند. زنان اين جوامع و دولتها به شدت از نظر اجتماعي در معرض فشار و تضييق قرار داشته و اسير تعصبات قومي و مذهبي و تنگ نظري بودند. به عنوان مثال در زمان حكومت ملك فخرالدين از آل كرت در شرق ايران، زنان هفت سال از بيرون آمدن از منزل محروم بودند و به فرمان شاه، كفاشان حق دوختن كفش براي زنان را نداشتند.

بر عكس، حقوق بالاتر و مقام والاتر زنان ترك در تاريخ در سه سطح متفاوت خانواده، اجتماع و دولت بيش از آنكه يك استثنا بوده باشد يك قاعده است. در سيستم حقوقي جوامع و دول تركي پيش از اسلام زنان از موقعيت والا و حقوق سياسي برخوردار بودند. چنانكه در كتابه هاي گٶك تورك گفته مي شود: "خداوند تركان، براي آنكه ملت تورك از بين نرود، پدرم ايل دريش خاقان و مادرم ايل بيلگه خاتين را فرستاد". تركها و مونقولها براي زنان اهميت و احترامي زيادي قائل و زن و مرد از حقوق مادي و معنوي مساوي برخودار بودند. در تاريخ در ميان تركان و جوامع آنها، رسم پوشانيدن روي و موي و بدن نبود. پس از آنكه تركان اسلام آوردند در حقوق و موقعيت اجتماعي و سياسي زنان هيچ تغيير و افول مهمي حادث نشد. به تصريح نظام الملك در حاليكه حكمداران پارسي، براي زنان هيچگونه نقش و حقوق سياسي قائل نبوده اند، خانهاي تركستان، در تمام امور دولتي با زنان و خاتينها مشاوره كرده و نظرات و آرا زنان را بر مردان ترجيح مي داده اند. در دنياي اسلام نه تنها اولين سلاطين و رهبران زن چون آلتين جان همسر توغرول بيگ سلجوقي، گٶوهر خواهر آلپ آرسلان سلجوقي، تركه ن خاتين همسر ملكشاه سلجوقي (١٠٧٢ م)، رضييه سولطان (در دهلي – ١٢٣٦ م)، شجر الدر (در قاهره – ١٢٥٠ م)، نائبه اينانج خاتين از ارمنشاهان، نائبه بي بي تورخان از دولت سالغوري و ... همگي ترك مي باشند، بلكه زنان ترك به تنهائي بيش از ٩٠ درصد كل دولتزنان و فرامروايان زن در غرب آسيا و سراسر تاريخ اسلام را تشكيل مي دهند.

چندين قرن پيش از حمله مونقولها، ايلات، خاندانها، ارتشهاي ترك بر اراضي ايران كنوني مسلط شده و حكومتهاي متعدد و مهمي تشكيل داده بودند. دوره استيلاي عنصر ترك و حاكميت تركان بر ايران، دوره تركي تاريخ ايران ناميده مي شود. منابع فارسي و مسلمان با بي ميلي و خشكي از اين دوره ي تركي برجسته به لحاظ حقوق گسترده زنان در تاريخ ايران ياد كرده و از ذكر وقايع مربوط به آن خيلي سريع، كوتاه و خشك گذشته اند. در طول اين دوره كه در حدود دو قرن و نيم پيش از هجوم مونقول آغاز ميشود، در دوره تركي-موغولي ادامه مي يابد و با تاسيس دولت فارسي پهلوي در قرن بيستم به انجام ميرسد و در توافق با فرهنگ، آداب و رسوم و سنن ايلي ترك و مونقول، زنان در كارهاي خانه، چرخه اقتصادي و در امور سياسي و جنگ همپاي مردان مشغول فعاليت بوده اند. زنان ترك و مونقول در اين دوره اموال و ثروتهاي خاص خويش را داشتند و به مقامات مهم دولتي نائل مي شدند و در موقع لزوم زمام امور ايل و حتي خاندان و دولت را در دست مي گرفتند. البته بايد تاكيد كرد ايرانيان غيرترك بويژه تاجيك-فارس زبانها و يا تاتها تلاش و كوشش زيادي انجام ميدادند تا فرهنگ، سنن و آداب زن ستيز ايراني-آريائي خود را همچنان دست نخورده و پابرجا نگهدارند و تا حدودي هم در اين امر موفق ميشدند.

در آغاز دوره دول تركي در تاريخ ايران يعني همزمان با حاكميت دولت تركي غزنوي - هرچند اين دولت به شدت متاثر از فرهنگ ايراني و فارسي بود - زنان ترك و مونقول اغلب بطور غيرمستقيم و در خلال اقدامات سياسي، مانند مساله جانشيني سلاطين، سياست نزديكي با دولتهاي همجوار، عقد معاهدات صلح و نظير آن ايفاي نقش ميكرده اند. در اين دوره ازدواجهاي سلاطين با دختران حاكم نيز (مانند ازدواج دختر اتابك سعد ابن زنگي ملكه خاتين با سلطان جلال الدين خارزمشاه٫ ازدواج آبيش خاتين با منگو تيمور پسر هلاكوخان) رواج داشت كه بيشتر جنبه سياسي و مادي داشته و بمنظور نزديكي به سلطان و يا تشديد رابطه دوستي با او بوده است. نام بسياري از زنان اين دوره كه در توطئه ها شركت و يا به لحاظ با سوادي، پارسائي، خانه داري و خدمت به دستگاه غزنويان معروفيت كسب مي كرده اند در تواريخ ثبت شده است. پس از آن در دوره دولت تركي سلجوقي، بتدريج زمينه گسترش فرهنگ تركي و نفوذپذيري سنن ايلي كه عاري از تظاهر و تعصب مذهبي بودند مهياتر شد و در بسياري از موارد زنان ترك قدرت و مقامي را كه در سرزمينهاي موطن خود داشتند باز يافتند. در تواريخ مربوط به اين دوره، زنان ترك به سلطنت و حكومت رسيده و يا زناني كه مستقيم يا غيرمستقيم در كار سلطنت شوهران يا فرزندان خود شريك بودند بسيار فراوان است.

از افول دوره تركي- آزربايجاني ايلخاني تا تشكيل دولت تركي تيموري، دوراني كه در ميان تاريخنگاران فارس به خطا به دوره فترت شهرت دارد، حكومت هاي بيشمار تركي- موغولي مستقل و گاه نيمه مستقل تحت تابعيت بازماندگان موغول همچون دولت آل جلاير در آزربايجان و عراق و سالغوريان يا آل مظفر در فارسستان (فارس، كرمان) و كردستان، اينجو در فارسستان (شيراز)، قراختائيان در فارسستان (كرمان) و... پديدار گشتند. اين دوره يكي از صفحات زرين تاريخ ترك، تاريخ زنان و تاريخ اسلام است. زنان ترك در دوره اين دولتهاي تركي –موغولي آزادي عمل بسيار داشتند، همچون مردان در زمينه جنگ آوري، سواركاري، شعر و هنرهاي زمانه آموزش مي ديدند و بسياري پس از پذيرش اسلام همچنان مقام و موقعيت خود را حفظ كرده و گاه به قدرت سياسي نيز نائل مي شدند. به عنوان مثال دوران دولت تركي قراختائيان، دوران برجسته نفوذ و اقتدار سياسي زنان ترك و مونغول در ايران است. در ميان قاراخيتايها مانند ديگر دولتهاي تركي و طبق فرهنگ سنتي ترك، به حاكمان و امراي زن متعدد كه اساميشان همه عنوان خاتين ويا تركه ن دارد برخورد ميشود. از اين ميان "قوتلوق خان خاتين" (٢٥ سال حكومت كرده است)، "حُسن شاه پاشا خاتين" (١٠ ماه حكومت كرده است)، "مخدوم شاه قوتلوق خاتين" (٩ سال حكومت كرده است) كوردوجين (همسر بانفوذ سويورقاتميش)، آبيش خاتين (بانوي مقتدر قراخيتاي)، شاه عالم (دختر كوردوجين، همسر ايلخان مغول) كه از نامداران تاريخ سياسي ترك هاي ايران ميباشند قابل ذكراند. دوره سالغوريها نيز مانند اكثر ديگر دولت هاي تركي به داشتن حكمرانان زن مشهور است. در ميان سالورها زناني مانند "بورلا خاتين" و "سالور بارچين" كه به امارت رسيده اند ديده ميشود، پديده اي كه در ميان اقوام ايراني زبان فوق العاده نادر است.

احترام به حقوق زن معياري مهم در سنجش تمدنهاست

برابري زن و مرد و موقعيت يكسان حتي برتر زن ترك در دولت، اجتماع و خانواده كه مطابق با فرهنگ ملي و سنن ديرين تركي است بعدها به موازات با در آميختن و تحت تاثير قرار گرفتن تركهاي ايران از قوم و فرهنگ فارسي و زردشتي كه در نزدشان زن موجودي پست، خوار و درجه دو شمرده ميشد و در نهايت با تسط قوم فارس بر دولت ايران آسيبي جدي ديد. روند تبديل زنان ايران به انسانهاي درجه دو امروز نيز به موازات بسط و جايگزيني فرهنگ فارسي در ميان مليتهاي غيرفارس كشور ادامه دارد. دهه هاي اخير حاكميت قوم فارس و تسلط فرهنگ فارسي بر ايران يكي از بي حقوقترين دوره هاي تاريخ زنان ترك بشمار ميرود.

شرايط و زندگي رقت آور و خفت باري كه امروز بنابر سنن و فرهنگ فارسي بر زن ستمديده ايراني تحميل شده است غيراخلاقي و مغاير با شان انسانيت است. اين زندگي فرو انساني، از حجاب اجباري و به حاشيه رانده شدن از صحنه حيات اجتماعي، نيم انسان و مهجور شمرده شدن در ساحه حقوق و جزا و قانون و قضا و اقتصاد و مديريت، صيغه ضداسلامي، منع اجراي هنرهاي ملي آواز و رقص و ورزش آزادانه و مختلط زنان و مردان، جداسازي زنان و دختران از پسران و مردان در مدارس و اجتماع، منع پوشش ملي و فولكلوريك تركي و فشار بر عشاير ترك، تا سنگسار و قصاص و غيره، علاوه بر آن كه همه ضدبشري است، بالكل در ضديت با فرهنگ ملي آزربايجاني و تركهاي ايران بوده و بويژه براي زن ترك غيرقابل قبول و غير قابل تحمل است. از اين منظر، تضييق حقوق زنان در ايران و آزربايجان، بخشي از پروژه فارسسازي تركان ايران از سوي دولت است. زن ترك به زنجير كشيده شده، هم به مثابه ستون اصلي حركت ملي دمكراتيك خلق ترك در آزربايجان و ديگر نقاط ايران براي احقاق حقوق ملي و فرهنگي خويش و هم به عنوان عضوي پيشتاز از جامعه زنان ملل ايراني و منطقه درگير در مبارزه براي پايان دادن به آپارتايد جنسي قرون وسطايي، قالب تنگي را كه كهنه مغزان بيخبر از شرف انساني برايش تهيه كرده اند، به آرامي در هم ميشكند.



تعاريف و اصول

١- در اين نوشته

الف- از زنان برجسته ترك و آزربايجاني كه تا اوائل قرن بيستم به حكمراني، اداره دولت و فرمانروائي پرداخته اند؛
ب- از زنان ترك و آزربايجاني وابسته به خاندانهاي سلطنتي كه به طرزي موثر در امور سياسي و دولتي مداخله مي كرده اند؛
پ- و در موارد نادر از دولتزنان غيرترك و غيرآزربايجاني منسوب به دربارهاي ترك و آزربايجاني (مانند دولتزنان مشهور به واليده سولطان در امپراتوري عثماني)؛

سخن گفته شده است. بنابراين در اين نوشته به دولتزنان ترك و آزربايجاني قرن بيستم، و يا زنان برجسته ترك و آزربايجاني در عرصه هايي غير از حكمراني و فرمانروائي مانند هنر، شعر، انقلابيگري، سياست، قهرمانان مردمي، زنان تاريخي-ميتولوژيك و .... اشاره اي نشده است.

٢- پس از نام هر دولتزن، به عنوان نام خانوادگي نام ايل، قوم و يا خاندان و دولتي كه وي بدان منسوب بوده و در موارد نادري كه اينها معلوم نبوده اند نام سرزمين و محلي كه او بر آن حكمراني كرده است آورده شده است. مثلا كوردوجين اينجو و مٶمينه خاتين ايلدنيز (اينجو و ايلدنيز نام دولت و خاندان است)، بوغاريق سابير و تركه ن خاتين سالغور (سابير و سالغور نام ايل و قوم است)، مهين بانو آلبانلي و قاباق خاتين بوخارالي (آلبان و بوخارا نام سرزمين و محل است).

٣- اسامي عموما طبق تلفظ صحيح تركي آنها و بر اساس اورتوقرافي فونتيك "سٶزوموز يازيمي" نوشته شده اند. مانند "تركه ن" (به جاي فرم نادرست تركان)، "سلجيك" (در نام دختران به جاي فرم نادرست سلجوق)، "خاتين" و "خانيم" (به جاي خاتون و خانم)

"مونقول"ها و تركان "موغول"

١- در قرون ١٤ و ١٥ ميلادي دول و خاندانهاي موغولي ايلخاني (جلايري)، هلاكوئي (ايلكاني)، چوباني، اينجوئي، قوتلوق خاني (قاراخيتاي)، جغتائي (چاغاتاي)، آلتين اوردا، موغال .... در ايران، هندوستان و كل آوراسيا در توده ترك و فرهنگ تركي استحاله يافته بودند. از اين سبب و به منظور تاكيد بر بينونيت اين دو گروه، گروههاي موغولي اصيل خويشتن را "مونغول" و بخش ترك شده ايشان در عالم اسلامي خود را مغول، موغول و يا موغال ناميده اند. نظير اين حادثه بعدها در مورد "توركمان" و "تركمن" نيز بوقوع پيوسته است. بدين شرح كه گروههاي آزربايجاني قزلباش در آسياي صغير-خاورميانه براي تمايز بين خويش و تركمنهاي همتبار و هم ريشه ساكن در آسياي ميانه، خود را توركمان ناميده اند. اما منابع فارسي اين دولتهاي توركماني تركي و آزربايجاني (آغ قويونلو، قاراقويونلو، صفوي، افشار و قاجار) را به نادرستي و عمدتا به قصد تركمن مي خوانند. همينطور، منابع فارسي فرقي بين مونقولهاي ترك شده يعني "موغول"ها و گروه اصلي "مونقول" باقيمانده نمي گذارند و در نتيجه و به خطا دولتهاي ترك و آزربايجاني مانند ايلخانيان، چوپانيان و غيره را دولتهائي مغول (به معني مونقول) مي نامند.

حال آنكه در ميان اين گروه اصلا مونقولي تماما ترك شده يعني موغولها، تعداد اشخاصي كه هنوز به زبان مونقولي آشنائي داشته باشند، انگشت شمار بوده است. از اين جمله است دولت جلايري و يا ايلخاني كه اگر چه حاكمان اوليه آن مونقول بوده اند، اما اين دولت در سير زمان تماما به دولتي آزربايجاني و تركي تبديل شده است. به نحوي كه همه منسوبين خاندان و سران اين دولت موغولي تاسيس شده در آزربايجان، در حيات اجتماعي و سياسي روزمره متكلم به تركي آزربايجاني و هم زبان مادريشان تركي آزربايجاني بوده اند. علاوه بر اين برخي از سلاطين موغول در ايران، آسياي ميانه و هندوستان خدمات بسيار ارزنده و ماندگاري به فرهنگ، زبان و ادبيات تركي نموده اند. به عنوان نمونه سلطان احمد اووئيس اوغلو غياث الدين بهادر جالايير (١٤١٠-١٣٨٢) سلطاني فرهيخته از خاندان تركي آزربايجاني جلايري است. او كه موسيقي شناس، سخنور، مذهب، نقاش و خاتم بندي برجسته بود، همچنين ديوان شعر بسيار ارزشمند و مهمي به زبان تركي آزربايجاني دارد.

با توجه به واقعيتهاي فوق، در اين نوشته و بدرستي، به دولتزنان موغول نيز جاي داده شده است.

چند اصطلاح و رتبه تركي در نام دولتزنان ترك

آقا-آغاAğa : كلمه تركي از ريشه "آكا"٫ به معنى برادر بزرگتر٫ شخص محترم. در تركي معاصر بيشتر به معني ارباب و صاحب و در فارسي معادل "به ي" تركي بكار برده مي شود.
بيكه-بيگهBikə : باكره، دوشيزه. كلمه تركي "خان بيكه" (خان+بيكه) بويژه در ميان تاتارها به معني ملكه (معادل "تركه ن" در تركي باستان و ميانه) است.
بك-بيگBək : شوهر٫ مسئول٫ مافوق٫ رتبه اى ادارى و نظامى در دول ترك، امير و والي، فرمانرواي كشوري كوچك. "بك"، "بگ"، "بيگ"٬ "به ي" و "بي" همه فرمهاي گوناگون يك كلمه تركي اند. اين كلمه در گذشته و در فرهنگ سياسي دول تركي عموما به معناي امير، درجه اي بالاتر از "آقا" و پايين تر از "خان" و "خاقان" تركي بكار رفته است. امروزه سه فرم گوناگون آن "به ي" به معني آقا، "بك" به معني امير و فرم "بيگ" منحصرا در متون تاريخي بكار ميروند. عنوان تركيبي "بيگلربيگي" كه گاها معادل "اولوس بيگي" (صدر دولت) استعمال ميشده٬ عنواني است كه از زمان دولت تركي – آزربايجاني ايلخاني بكار رفته و به معني اميرالمرا فارسي-عربي است. اين عنوان از زمان شاه عباس صفوي در دولت تركي- آزربايجاني صفوي و به تقليد از عثمانيان به معني امير بزرگترين منطقه اداري و نظامي -معمولا آزربايجان- بكار رفته است. "بك –بيگ -به ي" با كلمه "باي" به معني ثروتمند و غني كه امروزه در تركيه بنادرستي به معني آقا بكار ميرود بي ارتباط است.
بكيBəki : به تركي به معني نماينده سخنگوي خان، نويان و... ، همچنين رئيس قبيله و يا شامان زن است.
بگيمBəyim : مونث هر سه فرم "بك"، "بيگ" و "به ي". به معني سركار خانم، خانم محترم. (پسوند –م در تركي قديم پسوند تانيث است مانند خان-خانيم، بگ-بگيم، تنگري-تنگريم، ....)
تركه نTərkən : ملكه٬ و مجازا دختر زيبا ويا تير. ثبت آن به شكل تركان غلط استּ
تارخان، تارقانTarxan : اصيل، اعيان و اشراف، همچنين رتبه اي نظامي معادل ژنرال و نيز به معني آهنگر و يا كسي كه معاف از ماليات است.
تنگري-تانريTanrı : اصلا به معني خداي تركان، مونقولها و ديگر اقوام اورال آلتائيك. از دوره هونهاي بزرگ و با الهام از چينيان كه در نزدشان لقب "تييئن"به معني عاليترين مقام مقدس براي امپراتور، فرزند آسمان و خدا بود، كلمه تنگري نيز به عنوان صفت خاقانها بويژه در دوره گٶك تورك بكار رفته است. از تركيب "تان" و يا "تنگ" تركي باستان به معني آسمان و "گر" مونقولي باستان به معني چادر كوچندگان. در زبان سومري نيز كلمه مشابه "دينگير" به معني خداست. اين كلمه در تركي مدرن به شكل تانري و در ديگر زبانهاي تركي به اشكال تنگري، تنگگري، تنگگئري، تنگير، تنگر، تنگره، تنگئرئ، تاري و .... بكار مي رود.
تريم-تنگريمTərim : پرنسس، شاهزاده خانم. مونث تنگري (تنگري+م=تنگريم=تريم). در آغاز صفتي به نشانه احترام براي دختران (زنان خويشاوند سببي مانند برادر زن، زن عمو و زن دائي و ..) بكار ميرفته است.
تيكين-تيگينTigin : تكين٫ تگين در توركي به معنى شاهزاده و معادل چگين-چيگيل مغولى است. (آلپ تكين= شاهزاده دلاور، سو بك تكين =شاهزاده امير سپاه)، همسران شاهزاده ها قونچوي (كلمه اي چيني) ناميده ميشدند.
خاقان- قاآن- قاقان- هاكانXaqan : پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، امپراتور
خانXan : صدر دولت و شاه. مقامي پايينتر از "خاقان"
خانيمXanım : مونث "خان"، همچنين به معني بانو.
خاتين-خاتون-قادينXatın : زن، بانو و خانم. بنا به محمود كاشغري، لقب دختران و زناني كه از نسل افراسياب بوده اند. محتملا از ريشه اي سغدى



تومريس ماساگئت ساكا
Tomris Masaget Saka




تومريس تركه ن`ين گٶروتلريني داها بٶيوك بويوتلاردا گٶره بيلمك اوچون آشاغيداكي گٶروتلرين اوزه رلرينه تيخلايينيز
براي ديدن عكسهاي ملكه تومريس در ابعاد بزرگتر بر روي عكسهاي زير كليك كنيد


تركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريس


تركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريستركه ن تومريس


قرن هفت پيش از ميلادּ سركرده قوم پروتوترك ماساگت از ساكاها، جانشين سلطنت پس از مرگ همسرش. بنا به روايتهاي افسانه اي دختر فرمانروا "آلپ ارتونا" (افراسياب)ּ وي ارتش توسعه طلب هخامنشيان را كه قصد تجاوز و اشغال آزربايجان را داشت در هم كوبيد و "كورش كبير" شاه پارسي را به قتل رسانيد. در دوره تومريس حكومت قوم ماساگئت در شمال رود آراكس (ارس) در آزربايجان باستان نيرو گرفت (برخي از تاريخدانان، قلمرو ماساگئتها را آسياي ميانه – ازبكستان كنوني و رود آراكس را آمودريا ميدانند). بنابر روايتي، حاكم پارسي "كير" (به فارسي "كورش"٬ ٥٥٩-٥٣٠) فرزند كمبوجيه، كه بر بخش جنوبي آزربايجان تسلط يافته بود، سرمست از پيروزيهايش در آسيا و فتح بابل، به قصد تسلط بر بخش شمالي آزربايجان، قلمرو حكمراني تومريس در صدد ازدواج با او برآمدּ پس از مخالفت تومريس با اين پيشنهاد، كير تصميم به حمله و اشغال سرزمين وي گرفت. تومريس نخست پيامي براي كورش فرستاد و او را دعوت به صلح نمود. اما مشاوران وي پذيرش پيشنهاد يك زن و تسليم شدن به او را دون شان شاه پارسيان دانستند. تومريس براي متوقف كردن كير سپاهي به فرماندهي پسر بزرگش "ايسپارگاپئس" گرد آوردּ او ترجيح داد كه ارتش پارسيان را به داخل قلمرو خويش بكشاند. از اينرو اجازه داد ارتش كورش از رود ارس گذشته وارد آزربايجان شمال شود. در مصاف اوليه دو سپاه، بخت از آن ارتش متجاوز پارسي بود و بخش اعظم سپاه "ايسپارگاپئس" نابود و خود وي نيز اسير شد. تومريس پيامي به كورش فرستاد و از او آزاد ساختن پسرش و عقب نشيني سپاه پارسي از قلمرو خود و اكتفايش به آنچه دارد را خواستار شد و اضافه كرد "در غير اينصورت، آنگونه خون آشام كه تو هستي، سوگند مي خورم كه تو را غرق خون سازم".

كورش اين پيشنهاد را نيز رد كرد و متعاقب آن پسر تومريس در اسارت خودكشي كرد. تومريس خود فرماندهي سپاهيانش را بر عهده گرفت و بر سپاه بسيار قويتر كير غلبه يافتּ كير شكست ناپذير در اين نبرد كشته شد و سپاه فارسي نابود شد. تومريس امر به يافتن جسد كورش داد و همانگونه كه سوگند ياد كرده بود در مراسمي سر بريده او را در تغار شراب پر از خون فرو برد و گفت: "من زنده ام و تو را در نبرد شكست داده ام. با اينهمه تو مرا ويران كردي، تو پسرم را با قساوت از من گرفتي. اما من به عهدم وفا كردم و تو را غرق خون ساختم". تومريس كه از اين نبرد و پيروزي غنائم فراوان بدست آورده بود، در سوي غربي درياي سياه شهري بنام خود تومي بنياد گذارد. گفته شده است اين شهر كه توسط رومانها توميس ناميده ميشد، همان شهر بندري كونستانچا در سواحل درياي سياه كشور روماني است.

(("تومريس" و يا "تمور" به تركي به معني غني٬ دلاور٬ مبارز٬ حياتبخش و بركت دهنده است٬ "تامئريس" در زبان قفقازي آديغه به معني شخصي است كه بر شانه ها حمل ميشود. تومريس همچنان نام يك قهرمان زن از قوم تركي باستان پچنك ميباشد.

نام "كير" و يا "كورش"، مانند كمبوجيه هر دو منشا عيلامي و غيرايراني دارد. كير نام رودخانه اي در قلمرو عيلام باستان بود كه كورش نام خود را از آن اخذ كرده است.

ايسبار-آسپار-واسپور،... در نام آسپارگاپئس پسر تومريس، در توركي باستان (بولغار) به معني شديد ميباشد. آسپاروخ نام خاقان هفتم تركان باستاني بولغار و كلمه ايسبارا-ايشپارا لقبي افتخاري براي رهبران ترك و به معني شجاع (تلفظ چيني آن سا-لو-زي) نيز از همين ريشه اند. ايشبارا نام يكي از خاقانهاي گٶك تورك (نام چيني اش شا-پو-ليو şa-po-lio ويا ساها-پو-لو-ائه saha-po-lüeh) بوده است.))



نوشابه بردع لي (نام اصلي ؟)
Nuşabə Bərdə’li




نيمه دوم قرن ٤ پيش از ميلادּ حاكم ناحيه برده (بردع) در آزربايجان شمالي. زني خردمند٬ اصيل و فرمانرواּ با ذكاوت و كارداني خود بر اسكند كبير مقدوني، ظفري معنوي بدست آورد و از وقوع قتل عامي حتمي در آزربايجان جلوگيري كرد. شاعر آزربايجاني نظامي گنجوي در اثر خود اسكندرنامه خردمندي و بيباكي وي را ستوده استּ



اوپويين ساكا
Opoin Saka




٣٠٠ ميلادي. ملكه قوم پروتوترك ساكا. ساكا-ايسكيتها گروهي بسيار گسترده از طوائف كوچنده اسب سوار بودند كه در قرون ٧ و هشت قبل از ميلاد از آسياي ميانه به آسياي غربي و اروپاي شرقي وارد شدند. آنها از اولين طوائف در تاريخ اند كه به استفاده از اسب پرداخته و در هنر اسب سواري به تبحر و استادي دست يافته اند، آنچنانكه قابليت حركت فوق العاده و افسانه اي خود را به اين امر مديونند. ساكاها همچنين در عرصه دندانپزشكي، نقره كاري و طلاكاري، صنايع دستي و ساخت اشيا هديه اي، از فرهنگ هنري بسيار پيشرفته اي برخوردار بودند. آثار باقيمانده از اين فرهنگ در موزه هاي مختلف جهان پراكنده است.

((ساكا به تركي به معاني عارف، عاقل، انديشمند، محروس، محفوظ، مخفي، ريش، ... است))



خانيم بوغاريق سابير
Xanım Boğarıq Sabir




٥٢٠-٥٠٠ ميلاديּ سركرده و حاكمي از قوم باستاني ترك-هوني سابير-سابار كه براي مدتي كوتاه دولتي نيرومند در شمال قفقاز (روسيه) تاسيس نموده بودند، همسر "بالاق خان"ּ قوم ترك سابير كه از ١٢٤ پيش از ميلاد نشانه هايي از آنها در دست است ممكن است ابتدائا سارماتي و يا ايسيكتي بوده باشندּ سابيرها تا سالهاي ٥٥٠ متفق دولت ساساني بودند تا آنكه به ائتلافي به رهبري بيزانسها پيوستندּ

((سابير-سابار ويا ساوار(ساو+ار) نام اقوامى از تركان باستان خزر٫ كومان٫ اوقور و بولغار و... همچنين نام يكى از گروههاى تركى باستان در آزربايجان و نام شخص. از ريشه ساو-سابو، ساوا٬ ساو- چاو به معنى زدن، كوبيدن، دفع كردن، پخش كردن..... (ريشه كلمات تركى امروزين ساواش٫ سووماق٫ سوووشماق...سوورماق). سابير ويا ساوار ساو- چاو با بسط معنى از دفع و پخش كردن به معنى شان٫ شهرت٫ صدا و پيغام ...نيز مى باشد كه به اين معنى اخير در نامهاى سبلان=ساو آلان و تركيب سٶز- سوو باقى مانده است. نام سيبري ماخوذ از نام اين قوم ترك ميباشد.

"بوغاريق" و يا "بوغاراق" به توركي به معني خفه كننده، قوي و نيرومند است. بوقاراق همچنين نام بخارا در متون تركي باستاني اورخون ميباشد))



بوغا سابير
Boğa Sabir




٥٢٨ ميلادي. بوغا ويا بوآ، ملكه اي از قوم تركي سابير در قفقازּ وي متحد امپراتور "ژوستينيان" و امپراتوريچه "تئودورا" از امپراتوري بيزانس بودּ

(("بوآ"-"بوغا"به تركي به معنى گاو نر و مجازا به معنى بى پروا و جنگاور. اسم بغج- بغاج- بوغاج كه در داستانهاى حماسى دده قورقود-قورخوت (دئرسه خان اوغلو بوغاج) ذكر مى شود٫ به معنى كسى است كه بوغا شكار مى كند))



قايين گٶي تورك ساسانلي
Qayın Göytürk Sasanlı




قرن ششم ميلادي. قايين (فاقم، قاقم٬ تاكوم) دختر "ايستمى خاقان" امپراتور گٶي ترك، مادر هرمزد چهارم پادشاه ترك سلسله ساساني، دومين همسر خسرو اول (پادشاه نيمه زردپوست ساساني كه بعدها لقب انوشيروان يافت، او پسر قباد اول و از مادرى ترك- هپتاليت (آغ هون) بود. قباد٬ بنا به آئين زرتشتى با خواهرزاده خود زنبق ازدواج كرده بودּ زنبق نيمه ترك٬ خود حاصل ازدواج خواهر قباد با خاقان ترك است). مادر قاين٬ "چانگ لو" شاهزاده اى چينى استּ ازدواج انوشيروان با "قايين" باعث نزديكى و اتحاد دولتين ساسانى و گؤك تورك گرديدּ با اين ازدواج، دختر امپراتور ترك ايستمى خان، ملكه دولت ساسانى و خسرو انوشيروان نيز داماد دولت گؤك ترك گرديدּ (فرزند ديگر ايستمي خان و برادر قايين٬ "تونگ يابغو زيبال"٬ همچنين پسران تونگ يابغو زيبال و يا برادرزادگان قايين٬ "هاربيس" و "بوليشاد" همه از خاقانهاى تركان خزر مى باشند). شاهزاده خانم جوان قايين بر خلاف ديگر همسران وى٬ مقام و بستر خود را به زيبارويان ديگر تسليم ننمودּ او براى خود قدرت و نفوذى ايجاد كرد٬ همراه با خسرو كشور را اداره نمود و به وى وارث او را٬ هرمزد چهارم توركزاد (تورك اوغلو) را تقديم كردּ

((قايين به تركي به معنى خويشاوند سببى٬ و نيز نام درختى؛ قاييم از ريشه قايى در تركى به معنى سخت٬ محكم٬ مقاوم؛ تاقيم به معنى ابزار و آلات و دسته و قاقيم به معنى سرزنش است))



مهين بانو آلبانلي (نام اصلي؟)
Məhin Banu Albanlı




اواخر قرن ٦ و اوايل قرن هفت ميلاديּ ملكه آلبانيا در آزربايجان شمالي و وارث شيرين. شخصيت رنگارنگ اين زن در منظومه خسرو و شيرين شاعر نظامي گنجوي تصوير شده استּ



بوران‌دوخت آغ هون ساسانلي
Borandoxt Ağhun Sasanlı




٦٢٩ ميلادي. پوراندخت يا بوراندخت‌ نخستين‌ زن و همچنين اولين زن ترك تبار است كه در سده هفتم ميلادي، از سوي بزرگان كشور به پادشاهي ساسانيان برگزيده شد. بوران‌دخت‌ يك‌ سال‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ پدرش‌ خسرو پرويز (خسرو دوم) در حدود سال‌ ٦٢٩ به ‌سلطنت‌ رسيد. او نوه هرمز چهارم تركزاد و نبيره انوشيروان دادگر (خسرو اول) بود. پدر وي خسرو پرويز، مانند پدربزرگ و پدر پدربزرگش تبارى نيمه تركى - هپتاليتي (آغ هون) داشت. خسرو پرويز فرزند هرمزد تركزاد پادشاه ترك سلسله ساساني و مادرى از شاهزادگان هپتاليت (دختر "قورات"-"خوراد") بود. پوراندخت در سال ٦٢٩ ميلادي، در موقعيتي بسيار دشوار كه به سبب جنگهاي طولاني ايران و روم و آشفتگي در دربار ساساني و اوضاع نابسامان اقتصادي، شيرازه كشور به سرعت در حال از هم گسيختن بود، بر تخت پادشاهي نشست. دوران‌ سلطنت‌ او مصادف‌ با اواخر خلافت‌ حضرت ابوبكر و اوايل‌ خلافت‌ حضرت عمر و دوران‌ پر قدرت‌ اسلام‌ بود. پس‌ از مرگ‌ بوراندخت‌، خواهر كوچكترش‌ آزرميدخت‌ به‌ سلطنت‌ رسيد اما در كمتر از يكسال فوت نمود.

((بوران به تركي به معني توفان و كولاك برف است))



قاباق خاتين بوخارالي
Qabaq Xatın Buxaralı




٧١٠-٦٧٤ميلادي. شاهزاده و فرمانرواي خانات تركي پيرامون بخارا در ازبكستان امروزيּ خانات تركي بخارا- شهري باستاني در ٢٠٠ كيلومتري سمرقند- تاريخي پرماجرا داشته گاهي اميرنشيني تابع همسايگان نيرومندتر٬ اما هميشه مركز مهم تمدن تركي- اسلامي در عصر خود بوده استּ اين اميرنشين ترك از سال ٦٨٠ تحت حاكميت دولت تركي گؤك ترك و بين سالهاي ٨٦٧-٧١٠ تحت حاكميت دولت عربي خلفا بوده استּ

((قاباق به تركي به معاني مستتر، پوسته دار، برجسته و يا خشن است))



خانيم پيسوتو اويغور
Xanım Pisutu Uyğur




٦٨١ ميلاديּ فرمانروائي از تركستان (اويغورستان) در آسياي ميانهּ خانات تركي اويغور پس از گسترش اسلام٬ بخشهايي از آسياي ميانه را تحت حاكميت خود داشتند و پس از آن كم كم از صحنه تاريخ ناپديد شدندּ امروز نيز در همان محل و اكثرا در غرب چين٬ ملتي ترك بنام اويغور ساكن استּ اويغورستان در سال ٦٨١ مورد هجوم دولت تركي گؤك ترك قرار گرفتּ اويغورها از نخستين اقوام ترك شهرنشين بوده اند. سابقه تباري گروه ائتني اويغور به مردم كوچ نشين در اطراف درياچه بايكال بين رودخانه هاي ايرتيش و درياي بالخاش در قرون سوم پيش از ميلاد باز مي گردد. در طول تاريخي طولاني، اين مردم با تيره هاي شمال و جنوب سين كيانگ (در چين)، مغول، هان و تبتي در آميختند و بدين ترتيب گروه ائتني اويغور امروزي بوجود آمد. اويغورها عمدتا از طريق كشاورزي امرار معاش مي كنند و كتان، گندم، ذرت مي كارند. بزرگترين پايگاه انگور چين نيز در حوضه باسين قرار دارد. اويغورها خط و زباني از آن خود دارند كه داخل به زبانهاي تركي از خانواده زبانهاي آلتائي است.

((اويغور-اويغار در تركي عمومي به معني مدني، شهرنشين و بافرهنگ و در لهجه تركي خود اويغورها، به معني همبستگي و اتحاد است

بوستا از فعل بوستاماق به تركي به معني غريدن، نعره كشيدن و بوسات٬ باسات به معنى سلاح٬ زره و حفاظ است است.))



بارس بك خزر
Bars Bək Xəzər




٧٣١-٧٢٠ ميلاديּ بارس بك ويا طبق برخي منابع پارس بيت- پيريس بيت. شاهزاده اي از قوم تركي خزر در آزربايجان و روسيه كنونيּ وي خواهر "خزر توركمن"٬ خان بيگهاي خزر و همسر شاه خزر "بولان سابريئل" و پس از وي "بيهار" بودּ در منابع اسلامي از او به شكل "مادر خاقان" ياد مي شود. بارس بك از قدرتي بسيار برخوردار بود. او فرماندهي ارتش در حمله به ارمنستان را بر عهده داشت. خزرها قومي ترك و نيمه كوچرو بودند كه ابتدائا در نواحي بين رودخانه هاي دون و ولگا٬ در شمال غربي درياي خزر٬ در روسيه مي زيستند و بعدها امپراتوري اي وسيع به همين نام در اين منطقه بنياد گزاردندּ

((خزه ر و يا گزه ر كلمه تركي تركيبي (گز+ه ر) به معني طائفه اي كه آزادانه و بدون تعلق به سرزمين و محل خاصى دائما در حال حركت اند مي باشد. ريشه كلمه خزه ر، كاز-گز به معنى گردش و سرگردانى و سير است.

بارس و يا پارس به تركي به معني يوزپلنگ و نام يكي از سالهاي تقويم تركي دوازگانه حيواني است))



خاتين مو-كي-لييئن
Xatın Mo-Ki-Lien




٧٤١-٧٣٤ ميلادي. وي به نام شوهر خود مو-كي-لييئن كه بوسيله وزير خود مسموم شد شناخته شده است. خاتين مو-كي-لييئن نائب السطنه پسرش يو-جان بود. يو-جان در سال ٧٤١ فوت كرد و برادر كوچك خاتين مو-كي-لييئن بنام "تنگري خاقان" جانشين او شد.

(( مو-كي-لييئن به زبان چيني به معني شكارچي اي كه كمان را با قوت مي كشد. م-كي-لييئن در عين حال لقب چيني بيلگه خاقان از پادشاهان گٶك تورك مي باشد)



شو-لو خاتين (شيه پورتميش)
Şu-Lü Xatın (Şih Pürtmiş)




٩٥٣-٩٢٦ ميلادي. نام ديگرش يينگ تي ائن. امپراتوريچه و وارث تخت شوهرش آبو-او-جي بنيادگذار دولت خيتان. قوم قيدان-خيتان٬ قومي كوچرو ساكن در ارتفاعات كوهستاني منطقه بودند كه از طريق شكار و ماهيگيري گذران زندگي مينمودندּ او زني بسيار زيبا و دانا بود. شولو خاتين در زمان فرمانروائي همسرش از اقتدار بسياري در امور كشوري و لشكري برخوردار و شوهرش در تصميمگيريها اغلب وابسته به نظرات وي بود. او به همسرش در مقابله با روساي رقيب و طراحي و پياده نمودن توطئه قتل آنها ياري نمود. بعدها نيروي نظامي ويژه خود را متشكل از ٢٠٠٠٠٠ سواره ايجاد كرد. او با اين نيرو نظم و نظام دولت را در غياب شوهرش تامين مي كرد ويا در جنگ با طوائف رقيب بكار مي برد. پس از مرگ آبااوجي، شولو خاتين كنترل كليه امور نظامي و كشوري را بدست گرفت. پس از مگر همسرش شولو خانيم از مدفون شدن همراه با جسد همسرش در آرامگاه وي طبق سنن طائفه اي، سرباز زد. او با خاقاني پسر بزرگش بئيي مخالفت كرد و به طرفداري از امپراتوري پسر كوچكش دئقوقانق پرداخت. شولو خاتين در مقام نائب السلطنه گي همچنان بر امور دولتي كنترل كاملي اعمال مي كرد. تا آنكه پس از مرگ دئقوقانق، پسر بزرگ بئيي بنام يئلو يوآن ادعاي خاقاني كرد اما او شخصا با اردوي خود به مصاف نيروهاي يئلو يوآن رفت و در نهايت پسر ديگرش يااوكو را بر تخت سلطنت قوم قيدان (خيتان) در مغولستان و چين امروز نشاند.

((شي-شيه به چيني به معني نخستين است))



تورخان خاتين سلجوق
Turxan Xatın Səlcuq




١٠٩٤-١٠٧٢ ميلادي. در بعضي منابع تركه ن خاتين ملقب به خاتون الجلاليه. از دولت تركي سلجوقيان كبير حاكم بر ايران فعليּ همسر سلطان ملك شاه. يكي از برجسته ترين دولتزنان تاريخ ترك. وي دختر طمغاج خان (تاپقاچ خان)، نوه ايلك خان (ايليك و يا ايله ك خان) از نسل سلاطين قاراخانلي (آل افراسياب يا ايلك خانيه) بود. او پس از ازدواج با سلطان ملكشاه، فرماندهي سپاهي متشكل از دوازده هزار سواره را بر عهده گرفت. او در كار سلطنت و جانشيني شوهرش دخالت مستقيم داشت او در صدد وليعد نمودن فرزند چهارساله خود بنام محمود به جاي پسر بزرگ ملكشاه به نام برك ياريق بود در اين امر موفق شد و پس از فوت ملكشاه نائب السلطنه فرزند خردسال خويش گشت. او همچنين قصد داشت نوه خود جعفر را به ولايتعهدي خليفه برساند و در اين راه به بركناري خواجه نظام الملك وزير سلجوقي كه او را مانعي در جهت اهداف خود مي ديد اقدام كرد و پيروز گرديد. اما در جنگ قدرت به همان سال كشته شد. سلجوقيان كه نام خود را از فرمانده ارتش دولت اوغوز يانغو سلجوق بيگ گرفته اند، قومي ترك بودند كه تاريخ آنها به تقريب از حوالي سالهاي ١٠٠٠، سالهائي كه بر ماورالنهر و تركستان حاكم بوده اند آغاز ميشودּ سلجوقيان بين قرون ١١ تا ١٤ ميلادى امپراتورى وسيعى از تركستان تا درياى مديترانه تشكيل داده بودند. آنها در سالهاي ١٠٤٠ بر قلمرو غربي دولت تركي ديگر غزنويان دست يافته و در كوتاه مدت با پايان دادن به حكومت آل بويه٬ سراسر ايران و عراق امروزي را تحت حاكميت خود در آوردندּ با مرگ سلطان سانجار (سنجر) در سال ١١١٨ افول دولت تركي سلجوقيان كبير آغاز و در نهايت به چندين دولت كوچكتر تجزيه گرديد. قاراخانيان ويا خاقانيه و ايليق خانلار٫ دولتى است كه از طرف تركهاى قارلوق٫ چيگيل٫ يغما٫ توخسى و غيره تاسيس شده است (دو شاخه شرقى و غربى٫ ١٠٤٢-١٢١٢). قسمتهاى جنوبى آذربايجان (مناطق ترك نشين استانهاى قزوين٫ مركزى و تهران) از جمله نقاطى مى باشند كه طوائف تركى تشكيل دهنده قاراخانيان به شكل انبوه در آنجا ساكن شده اند. نامهاى خرقان-قره قان٫ چگين٫ قارلوق و غيره در اين نواحى بازمانده اين طوائف مى باشد.

((تورخان نام تركيبي مركب از تور+خان است. "تور" كه ممكن است همريشه با تورك و يا از نام پادشاهي باستاني گرفته شده باشد، نام سرزمين تركان- به فارسي توران- است.

سلجوق و يا سالتيق-سارتيق ... در نام پسران و دولتها و خاندانها به معنى رها، آزاد، مستقل و قائم به ذات، بى قيد و مطلق، همچنين به معانى مبارز، بيعانه و نيز سيل كوچك است))



آلتين جان سلجوق
Altın Can Səlcuq




به همراه سربازان تحت امر اوغوزي اش، به كمك توغرول بيگ كه از طرف برادرش اينال در منطقه همدان آزربايجان محاصره شده بود شتافت و در استخلاص او نقش مهمي ايفا نمود. وي زني عاقل، قدرتمند، ديندار و خير بود.

((توغرول، طغرل، طوغرول، تغرل، تورول نوعى شاهين (آغ دوغان، چاقير دوغان). در ميتولوژى ملل آلتاى و اوراليك از جمله تركها، هونها، آوارها، و مجارها حتى سومرى ها (به اسم دوقود) پرنده اى بزرگ با سر شير است كه بر درخت حيات مي نشيند.

اينال- يينال لقبي تركى معادل كنت و بارون در زبانهاى اروپائي٬ كسى كه از طرف مادر از اعيان و اشراف است، مشاور امين و معتمد، در متون تركى باستان تورفان به معنى صاحب منصب٫ در ديوان الغات ترك به معنى كسى كه مادرش اصيل زاده و پدرش از زمره عوام باشد٫ در لغت ابن مهنا به معنى كسى كه يقينا بر چيزى واقف است مي باشد))



گٶوهر خاتين سلجوق
Gövhər Xatın Səlcuq




خواهر آلپ آرسلان سلجوقي. از شورش قاوروت حمايت كرد و از اينرو ثروت و نقدينه اش كه بالغ بر پنجاه هزار دينار مي شد توسط نظام الملك مصادره گرديد. بعدها با مجوز ملكشاه به قتل رسيد.

((قاوورت ويا قاوروت از مصدر قاوراماق به معنى گرفتن، درك نمودن، احاطه نمودن، همچنين به معني حشمت و احتشام، ماندگاري و پايداري)).



سولطانه سلجيك مالاتيالي
Sultanə Səlcik Malatyalı




١١٢٤-١١٠٧ ميلادي. بيوه سلطان قيليج آرسلان. يكي پس از ديگري با سه امير ترك كه به عنوان قيم فرزندش سلطان توغرول آرسلان عمل مي كردند ازدواج نمود. در سال ١١٢٤ دولت محلي تركي مالاتيا در آسياي صغير توسط تركان خاندان دانشمندي از ميان برداشته شد.

((سلجيك كه در متون قديمي فارسي به شكل سلجوق نوشته ميشود نامي براي دختران بوده و غير از سلجوق است. سلجيك مخفف سليكجيك بوده و به معاني تميز، پاكيزه، باناموس و باكره، فصيح و بليغ، رسا، شمشير كوچك و يا چاقو است.))



خانيم تا-پو-يئن
Xanım Ta-Pu-Yen




١١٧٧-١١٢٤ ميلادي. تركستان (قيرقيزستان فعلي). خانيم تا-پو-يئن (تابويان) قانتييان هوانگهو، پس از مرگ شوهرش يئلو داشي، كه بين ١١٢٤ و ١١٤٤ به نام امپراتور دئژونگ حكم رانده است، به نيابت سلطنت پسرش يئ-لو يي-ليئ رسيد. او مادر يئ-لو-يي-لييئ كه بنام امپراتور ليااو رنزوق بين سالهاي ١١٥١ و ١١٦٤ حكم راند و همچنين مادر خانيم يئلو پوسووان چئنگ تييان تايهو كه بين سالهاي ١١٦٤ و ١١٧٨ حكم راند بود. تا-پو-يئن رهبر خانات آسياي ميانه – در ناحيه اي كه امروز بخشي از آن قيرقيزستان و بخشي تركستان چين در منطقه خودمختار اويغور سين كيانگ است بود.



زاهيده خاتين آتابك
Zahidə Xatın Atabək




١١٦٨-١١٤٧ ميلادي. حاكم بخشهاي جنوبي فارسستان. وي پس از مرگ شوهرش بوز آبا آتابك بر قلمروي وي حكومت كرد. او در شهر شيراز مدرسه اي تاسيس كرده است.

((آتابك در دولتهاي ترك بويژه سلجوقيان عنوان وزيران و يا ماموران عاليرتبه اي كه براي تربيت شهزادگان جوان و يا اداره مستقل ايالتي مامور مي شدند بود. در دوره دولت تركي - آزربايجاني قاجاري، عنوان اتابك اعظم (اولو آتابك) به معني نخست وزير بكار رفته است))



خانيم يئلو پو-سووان
Xanım Yelü Pu-Suvan




١١٧٨-١١٦٣ ميلادي. تركستان (قاراخيتاي). نام ديگر امپراتوريچه چئنگ تييان تاييهو از دولت قاراخيتاي. او خواهر يئلو يلييئ است كه بين سالهاي ١١٥٤ و ١١٦٤ با نام امپراتور لييااو رنزونق حكومت ميراند. ختاى، خيتاى، قتاى و.... نام طائفه اى نيمه كوچرو از مغولهاست كه در قرن ۱۰ از جنوب شرقى مغولستان حركت كرده و پس از فتح بخشى از مانچورى و شمال چين دولت لائو- لييااو را تاسيس و به مدت ۲۰۰ سال بر آنجا حاكم بوده اند. اين دولت توسط فرمانرواي خيتان، يئه-لو تا-شين پس از غلبه بر تركان قاراخانلي در سال ١١٣٧ تاسيس شد. در سال ١١٢٠ خاندان لييااو به موازات ترك شدن، نيروي بسيار يافت و قلمروش در غرب به آسياي ميانه –گسترش يافت. اين امپراتوري مغولستان، چين شمالي، قيرقيزستان و سرزمينهاي بسيار ديگري در آسياي ميانه را در بر ميگرفت. در سال ١١٤١ يئه-لو حاكميت خويش را با شكست دادن تركهاي سلجوقي ايران به رهبري سلطان سنجر از دولت تركي سلجوقيان كبير در حوالي سمرقند تحكيم كرد. دولت قاراخيتاي در حدود سالهاي ١٢٠٠ با هجومهاي دولت تركي خارزمشاهان تضعيف و در سال ١٢١٨ با حمله مغولان سقوط كرد. مغولها سيستم و نهادهاي حكومتي قاراخيتايها را اخذ كرده و در سيستم اداري امپراتوري خود بكار بردند. در زمان چنگيز خان (۱۲۲۷) مغولها نواحى شمالى چين را كيتاى، گيتاى، خيتاى ناميده اند كه به زبان تركى و روسى و... نيز وارد شده است. هنوز هم نام كشور چين به زبان روسى كيتاى ميباشد.



سولطان تورخان اويغور
Sultan Turxan Uyğur




١١٧٢-١١٧٠ ميلادي. حاكم اويغورستان (بخشهائي از قزاقستان و چين). او جانشين سلطان شاه عبدالقاسم محمود بود كه در سال ١١٧٠ از سلطنت عزل شد.



تركه ن خاتين آنيش تيگين
Tərkən Xatın Anış Tigin




١١٧٤-١١٧٢ ميلادي. همسر سولطان ايل آرسلان، يكي از مهمترين و بزرگترين زنان دوره خارزمشاهي. وي در زمان شوهر مورد مشورت او بود و بنا بر سنن تركي در كار دولت نظارت مستقيم داشت. پس از فوت همسرش خود به تنهايي زمام امور را به دست گرفت و در جنگهاي بسيار شركت كرد. در اين زمان پسران وي بر سر جانشيني به هم در افتادند. سلطانشاه پسر كوچكتر بود اما از آنجائيكه وارث قانوني شمرده مي شد، تركه ن خاتين او را بر تخت نشاند. پسر بزرگتر، تكيش به دولت قاراخيتاي پناهنده شد. در آنجا ارتشي بزرگ به وي داده شد و پس از مدت كوتاهي روانه خارزم شد. تركه ن خاتين و پسرش گريختند و تكيش بدون مقاومت وارد خارزم (١١٧٢) گرديد. پس از چندي تركه ن خاتين با حمايت مويدالدين آي آبا از اميران سلجوقي كه پس از سقوط سلجوقيان در نيشابور جايگاهي بدست آورده بود، با سپاهي براي بازپس گرفتن خارزم حركت كرد، اما شكست خورد و توسط نيروهاي تكيش دستگير و اعدام گرديد. فرزندش نيز به غوريها پناهنده شد. حكمرانان محلى منطقه خارزم (خيوه بعدى، جمهورى قاراقالپاقستان امروزى وابسته به ازبكستان) اصطلاحا خارزمشاه ناميده ميشوند. اينان به لحاظ تبارى-زبانى از سه دسته حكومتهاى ايرانى، عربى و تركى تشكيل ميگردند. مراد از امپراتورى خارزمشاهيان در تاريخ٬ گروه اخير يعنى امپراتورى خارزمشاهيان تورك است. در اينكه خارزمشاهيان (آنوش تكينيها) به كدام طائفه تركان منتسب اند، اتفاق نظر وجود ندارد. بعضى از صاحبنظران آنها را از تركهاى اوغوز، برخى ديگر از تركهاى قپچاق، قانقلى (كنگر)، باياووت، ييمك، كيمك (كيماك)، ياغما، چيگيل و حتى قالاج (خلج) و يا تركيب شمارى از اين طوائف دانسته اند. باور رايج بين تركى شناسان تاييد گفته رشيد الدين٬ در انتساب خارزمشاهيان به طائفه به يديلي (بيگدلى) اوغوزها است.

((آنيش در كلمه آنيش تيگين (انوش تكين) كه نام ديگر سلسله خارزمشاهيان است به معني ياد و يادآوري ويا از ريشه آنقيش به معني مشهور و معروف است))



اينانج خاتين ايلدنيز
İnanc Xatın İldəniz




١١٧٥ ميلادي. همسر آتابك نصرت الدين جهان پهلوان ايلدنيز، حاكم آزربايجان بزرگ. او دختر فرمانرواي مقتدر ناحيه ري آزربايجان، حسام الدين اينانج سونقور بود. اينانج خاتين زني جاه طلب با شخصيتي قوي بود كه پس از مرگ جهان پهلوان محمد نقش مهمي در حوادث سياسي و نظامي آزربايجان ايفا نمود. پس از مرگ آتابك جهان پهلوان با برادر وي مظفرالدين قيزيل آرسلان اوتمان ازدواج كرد. جهان پهلوان محمد، قبل از مرگ نظارت و تقسيم سرزمينهاي تحت حكومتش را بين فرزندانش به برادر خويش قيزيل آرسلان محول كرده بود. اما اينانج خاتين، به حمايت از دو فرزند خود قوتلوق اينانج محمود و امير اميران عمر در مقابل دو فرزند ديگر شوهرش كه از مادري كنيز بودند برخاست. آخرين حكمدار سلجوقيان كبير در غرب، توغرول سوم نيز كه در كشمكش با قيزيل آرسلان بود با قوتلوق اينانج محمود متحد شد، اما در نهايت تسليم قيزيل ارسلان گرديده و به زندان انداخته شد. توغرول پس از مدتي كوتاه و بدنبال قتل قيزيل ارسلان، به كمك اينانج خاتين و توسط اميران آزربايجان از زندان رها گشت و به سرعت در نزديكي قزوين آزربايجان نيروهاي اينانج قوتلوق محمود و امير اميران عمر را شكست داد. اينانج خاتين تسليم توغرول سلجوقي شد و با وي ازدواج كرد اما پس از مدتي كوتاه در شهر همدان آزربايجان فوت نمود. (به گمان پسرش قوتلوق اينانج محمود، بدست توغرول به قتل رسيد)

((اينانج به تركي به معاني وزير، معتمد و ايمان و عقيده است))



مٶمينه خاتين ايلدنيز
Mö’minə Xatın İldəniz




متوفي به سال ١١٧٥ در آزربايجان- نخجوانּ دولتزن برجسته٬ بانوي اول دولت تركي-آزربايجاني اتابكان ايلدنيز٬ همسر شمس الدين ايلدنيزּ وي نقشي برجسته در هدايت و رهبري شوهر و پسران خويش محمد جهان پهلوان و مظفرالدين عثمان قيزيل آرسلان بازي نمودּ بناي يادبود و آرامگاه نادره اي به شرف اين بانوي خردمند و متنفذ در نخجوان به سال ١١٨٦ از سوي معمار عجمي ساخته شده است.



تركه ن خاتين قيپچاق خارزمشاه
Tərkən Xatın Qıpçaq Xarəzmşah




١٢٠٠ ميلادي. تركه ن‌ خاتين‌ ملقب‌ به‌ خداوند جهان‌ همسر علاء الدين‌ تكيش‌ و مادر سلطان‌ علاءالدين محمد دوم خارزمشاه. در تاريخ‌ ترك، ايران‌ و پس از اسلام‌ معروف‌ترين‌ زني‌ است كه‌ در حكومت‌ نقش‌ مؤثري‌ به‌ عهده‌ داشته‌ و مدت‌ كوتاهي‌ نيز به‌ تنهايي‌ فرمانروايي‌ كرده‌ است.‌ با مرگ سلطان، تركه ن خاتين به اصفهان در فارسستان آمد و اين شهر را محل استقرار خود قرار داد و با بذل و بخشش فراوان كوشيد تا نظر امرا و تركان نظاميه را به سلطنت فرزندش محمد كه وي با نام او حكومت مي كرد جلب كند. تركه ن خاتين در جنگها ارتش دولت تركي خارزمشاه را فرماندهي كرده است. او دختر يكي‌ از خان‌هاي‌ ترك‌ بود و به‌ پشتوانه قبيله‌اش‌ (قيپچاق‌) نفوذ زيادي‌ در دربار سلطان‌ پيدا كرد به‌ طوري‌ كه‌ وزراي‌ سلطان‌ به‌ ميل‌ و نظر او انتخاب‌ مي‌شدند و از وي‌ تبعيت‌ مي‌كردندּ تركه ن خاتين زني‌ سياستمدار بود، در دوره فرمانروايي سلطان محمد رسما حكومت خارزمي را بعهده داشت و در تشكيلات امپراتوري ترك خارزمشاه در اداره مملكت به اندازه پسرش سلطان صاحب نفوذ بود. او در واقع حكمران مستقلي به شمار مي آمد و در بعضي مواقع حتي مقدم بر سلطان بودּ وي همانند خارزمشاه توغراي (طغراي) جداگانه اي داشت كه توقيع آن "عصمت الدنيا و الدين٬ الغ تركان (اولوق تركه ن) ملكه نساء العالمين" و علامت وي "اعتصمت بالله" بودּ در سراسر قلمرو خازمشاهي هنگامي كه از جانب وي و سلطان دو فرمان جداگانه و مختلف در يك قضيه ميرسيد مجريان تاريخ فرمان را نگاه مي كردند هر كدام تاريخي موخر داشت آن فرمان را به كار مي بستند. او بر امور مهم دولتي نظارت ميكرد، با برخورداري از حمايت آريستوكراسي نظامي، بر ديوان اولوق (محكمه عالي) مديريت ميكرد و به شكايات رسيده از اركان نظامي و اداري رسيدگي مينمود و احكام لازمه را صادر مي كرد. تركه ن خاتين ديوان انشا، قصر جداگانه و وزير مخصوص داشت و هفت تن از دانشمندان مشهور در ديوان انشاي او به كار مشغول بودند. سلطان محمد خارزمشاه كه ممالك مختلفي را زيرو رو كرده و حكمرانان آن مناطق را مجبور به تابعيت و پرداخت خراج كرده بود و رئيس هيچ حكومتي را با خود برابر نميدانست در برابر مادر خود تركه ن خاتين به طور شگفت آوري عجز و ناتواني احساس ميكردּ فرامين سلطان بدون امضا و توغراي تركه ن خاتين معتبر شناخته نميشد.

تركه ن خاتين زني بيرحم و سنگدل بود و گويا سبب نابودي بسياري از خاندان هاي كهن ايراني شد. او زني پر از حيات و خوشگذران بود و پيوسته مجالس انس و طرب برپا مي كرد. با حمله مغول امپراتوري تركي خارزمشاه با ارتش چهارصد هزار نفري خود به سرعت سقوط كرد. با تصرف پايتخت‌ سنتي تركان ‌خارزمشاهي توسط دو فرزند چنگيزخان، چاغاتاي (جغتاي) و اٶگه ده ي (اوكتاي)‌، تركه ن خاتين نيز به‌ همراه ديگر وابستگانش‌ به‌ اسارت‌ درآمد، به‌ مغولستان‌ منتقل شد. تا زماني كه سلطان جلال الدين در قيد حيات بود از اخبار تركه ن خاتين خبري بدست مي آمد اما پس از مرگ وي در مغولستان در كمال‌ نكبت‌ درگذشت‌.

((قيپچاق به تركي به معني سركش و بي بند، اراضي وسيع بي صاحب، خوشبخت و درون كنده درخت است))



(؟) آغ سونقورلو
Ağ Sonqurlu (?)




١٢٢٠-١٢٠٨ ميلاديּ واپسین فرمانروا و ملكه خاندان احمد یلیان (آغ سونقورلو) آزربايجان. بانویی از نوادگان علاءالدین. نام او، نام پدرش و پایان کارش معلوم نیست. وي پس از پدر خويش به زمامداري سلسله تركي- آزربايجاني احمد يليان اورميه - مراغه در آزربايجان جنوبي رسيدּ شهر مراغه در بخش جنوبي كوه سهند در آزربايجان جنوبي به سالهاي ١٠٢٩ از سوي تركان اوغوز فتح٬ با حمله مغولان به سال ١٢٢١ تخريب و بعدها به پايتختي موقت هلاكوخان – تا انتخاب تبريز به عنوان پايتخت ثابت و اصلي- درآمدּ گویا از سال ١٢٠٨، و پس از مرگ پسر علاءالدین، این زن فرمانروایی یافته است. نخستین خبری که از این بانوي ترك در تاریخ آمده، حضور او در رویین دز و به سال ١٢٢١ است. در این سال، مغولان به آزربایجان تاخته آن را معروض تاراج و غارت و چپاول و کشتار خود ساخته بودند. از جمله به شهر مراغه یورش بردند و چون شهر نگهبانی نداشت، به راحتی وارد شهر شده به کشتار دست زدند. در سال ١٢٢٥ که سلطان جلال‏الدین به آزربایجان آمد، مردم اهالی به شرف‏ الملک وزیر او نامه نوشته و از تاخت و تاز گرجیان و از ستم زورمداران و فرمانروایی زنان – احتمالا حکمرانی این زن در رویین دز- گله و شکایت کردند. در سال ١٢٢٧، شرف الملک رویین دز را محاصره کرد اما مدت محاصره به طول انجامید، سرانجام بانوی حاکم راضی شد که همسری شرف‏الملک را بپذیرد و دز را نیز بدو واگذارد. شرف‏الملک خواهش او را پذیرفت اما پیش از آن که کاری انجام یابد، سلطان جلال‏الدین که در عراق بود به آزربایجان بازگشت و بهتر آن دید که داماد این عروس، خود وی باشد و آن زن را به حرمسرای خود آورد. پس از این دیگر از خاندان احمد یلیان آزربايجان خبری در تاریخ نیست و محتمل است روزگار خاندان احمد یلیان نیز با این زن به آخر آمده باشد.

((سونقور -سنقر- سونقار-شونقار كلمه اى تركى به معنى شاهين و پرنده شكارى، نوعى باز كه از انواع ديگر بازها درشت تر و قوى تر است. سونقور پرنده شكارى شاهان ترك بوده و در نام برخى از شاهان ترك نيز بكار ميرفته است (باى سونقور، آغ سونقور و غيره ...). در دوره سلجوقيان، اميران شهر سونقور آزربايجان در استان فعلي كرمانشاهان نيز به نام آق سنقر معروف بوده‌اند. اين كلمه از زبان تركى وارد زبانهاى فارسى و عربى شده است.))



رضيیه بگيم كٶله من
Rəziyə Bəgim Köləmən




١٢٤٠-١٢٠٥ ميلادي. سلطان جلالت الدين رضیه (راضيه) خاتين، اصلا از تركان سلجوق، دختر اولين شاه سلسله تركي مملوك (كٶله من) دهلي٬ شمس الدين ايل توتموش استּ اراضي اين سلسله تركي اغلب نواحي شمالي هندوستان امروزي را در بر ميگرفت. وي اولین زن و همچنين نخستين پادشاه زن مسلمان و ترک است كه بر هندوستان شمالي حكم راند و رسما امور اين امپراطوری وسیع را اداره نمود. او از طرف پدرش ايل توتموش كه داراي چهار فرزند پسر و يك دختر بود در سالهاي پاياني سلطنتش رسما به ولايتعهدي رسيد. او تنها زن در تاريخ اسلام است كه به شكل وليعدي قانوني بر مسند شاهي نشسته است. انتصاب او به وليعهدي به سبب آنكه وي زن بود، باعث مخالفت و شورشهاي اعيان، سپاهيان ترك و مردم گرديد. سلطان ايل توتموش در جواب اين اعتراضات گفت فرزندان پسر او همه در عيش و عشرت و مستي عمر مي گذرانند و صلاحيت اداره كشور را ندارند. اين شورشها توسط اردويي كه رضيه گسيل داشت سركوب گرديد. رضیه خاتين به سال ١٢٣٦ در دهلي و پس از عزل و كشتن برادر خويش ركن الدين فيروز كه به مدت هفت ماه بر حاكميت دست يافته بود، بر تخت سلطنت جلوس کرد. او ابتدا به اوضاع نابسامان خاندان شمسيه سر و سامان داد و پس از دست گرفتن دستگاه قضائي، رفتاري عادلانه با مردم پیش گرفت. او همواره از كاربرد لقب سلطانه كه به معني همسر سلطان است خودداري ميكرد و ترجيح ميداد به شكل سلطان خطاب شود. بر روی سکه های رضييه خاتين، عبارت "عمدة النسوان، ملکه زمان سلطان رضیه بنت شمس الدین ایلتتمش" (ايل توتموش) و در جای دیگر "رضیه الدنیا و الدین" و عناوین دیگری نظیر "بلقیس جهان" به چشم می خورد. ماجراي عشق ناكام وي با برده اي آسوري و يا حبشي بنام جلال الدين ياقوت باعث تحريك نظاميان و اعيان ترك كه رابطه بين يك ملكه ترك تبار و برده اي آسوري را مجاز نمي شمردند و حاضر به تقسيم انحصار اقتدار با وي نبودند گرديد. از اينرو هنگامي كه رضييه خاتين در جنگ با شورشيان باتيندا بود، اعيان ترك او را عزل و برادر وي بهرام را بر تخت نشاندند. رضييه خاتين براي بازپس گرفتن تخت وارد جنگ شد اما شكست خورد و گريخت و عاقبت در پناهگاه خود به سال ١٢٤٦ توسط يك روستائي به طمع جواهراتش به قتل رسيد.

او مانند بسياري از پرنسسهاي ترك تربيت هاي لازم را براي اداره امور نظامي و سياسي ديده بود. رضييه خاتين رهبر و فرمانده نظامي بسيار توانائي بود و در محاكم قضاوت مي كرد. وي قيام متعصبين ديني در دهلي را سركوب نمود و كوشش كرد كه به تبعيض بر عليه هندويان دهلي پايان دهد. او از پوشيدن حجاب اسلامي امتناع ميكرد، همواره مسلح به شمشير بود و در جنگها شخصا فرماندهي سپاه را بر عهده داشت. رضييه خاتين كه شمشيرزني بسيار چيره دست و شكارچي اي ماهر بود چندين بار براي حفظ مرزهاي كشور خويش و يا توسعه قلمرو آن به سفرهاي جنگي دست زد. او مدارس بسيار و كتابخانه هاي فراواني افتتاح كرد، به تجارت خارجي رونق بخشيد، راهها ساخت و به درختكاري و حفر چاهها همت گماشت. او شخصيتي فرهنگ دوست بود و از شاعران و نقاشان و موسيقيدانان حمايت ميكرد. از او اشعاري با تخلصهاي شيرين غوري و يا شيرين دهلوي برجاي مانده است. گرچه رضييه خاتين تنها چهار سال سلطنت كرده است، يكي از برجسته ترين ملكه هاي تاريخ هندوستان و نمونه عدالت و قدرت براي اين كشور شمرده ميشود. مقبره او در جنب مقبره خواهرش سازيه در دهلي قديم قرار دارد و امروزه از سوي مردم تبديل به زيارتگاه شده است

((كٶله من به تركي به معني مملوك است))



سولطانه سلجوق
Sultanə Səlcuq




١٢١٨ ميلادي. نائب السطنه تخت سلطان العزيز (النظير؟) در دولت تركي - آزربايجاني سلجوقيان حلب در خاك سوريه فعليּ او بيوه الظاهر بودּ سلطانه پس از افول امپراتوري تركي سلجوقي٬ در سال ١٢٣٧ به جاي پسرش به مقام نائب سلطنت در يكي از امارات پيشرفته سلجوقيان شامل بر سوريه٬ آسياي صغير و فارسستان امروز (كرمان) رسيدּ سپاهيان سلطانه در جنگ بر عليه صليبيان اشتراك داشتند و خود وي نيز بر عليه شاهان و كنتهاي لاتين در منطقه جنگيدּ



سال بك تورخان قاراخيتاي
Salbək Turxan Qaraxıtay




١٢١٨ ميلادي. فرمانرواي اويغورستان –قزاقستان. امپراتوري مغولي- تركي قاراخيتاي٬ به پايتختي سمرقند امروزي ناحيه مغولستان٬ شمال چين٬ قيرقيزستان و ديگر مناطق آسياي ميانه را در بر ميگرفتּ در سال ١٢١٠ دولت تركي خارزمي – اميرنشين سابق- نواحي ماورالنهر را از تصرف امپراتوري قاراخيتاي در آورد. امپراتوري به سال ١٢١٨ كه ضميمه امپراتوري مغول به رهبري چنگيزخان گرديد٬ سقوط كردּ

(("سال" به تركي به معني هجوم و هجوم كردن، رها و مرخص كردن، پخش و رايج كردن و رساندن و... است))



تٶره گنه خاتين موغول
Törəgənə Xatın Moğul




١٢٤٦-١٢٤١ ميلادي. عروس "چنگيزخان"، همسر "اٶگه ده ي". پس از مرگ "اٶگه ده ي" در ١٢٤١، به مدت پنج سال تا انتخاب پسرش "گويوك" به خاقاني، امپراتوري مغول را اداره نمود و زني مسلمان به نام فاطمه را به وزارت خويش برگزيد. تٶره گنه هم در جامعه مغول و هم در نيروهاي سياسي داخل حاكميت امپراتوري داراي نفوذ بود. "اٶگه ده ي خان" نوه خود "سيره مون" را كه پسر فرزند محبوبش "قوچو" بود به جانشيني خود انتخاب كرده بود. اما تٶره گنه با اين انتخاب مخالف و خواهان جانشين شدن پسر خويش "گويوك" بود. او هرچند نتوانست عقيده اٶگه ده ي را عوض كند، توانست با مهره سازي و گماردن عوامل خود در اركان دولت به مدت پنج سال و ممانعت از برگزاري قورولتاي براي تعيين جانشين، زمينه را براي انتخاب فرزندش به خاقاني فراهم و تضمين نمايد. قورولتايي به سال ١٢٤٦ با دعوت تٶره گنه و با شركت سران امپراتوري مغول از سراسر جهان در كنار رودخانه اورخون برگزار شد و طي آن گويوك به خاقاني انتخاب گرديد.

((در متون تبارشناسي و تاريخي بين دو فرم مغول و مونقول فرق گذارده ميشود و فرم مغول- مغل- موغال - مغال منحصرا براي بخش ترك شده مونقولها مانند جلايري، ايلخاني، ايلكاني، اينجوئي، چوباني، قاراخيتاي، آغ اوردا، آلتين اوردا، گٶي اوردا و .... بكار مي رود. در ريشه شناسى كلمه مونغول- منغل- منقل- مونقول، كلمات moengel (آسمانى)، mong (شجاع)، munku (نقره) و غيره پيشنهاد شده اند. فرم موغول در زبان تركي به معني تشويش، نگراني و اندوه و در بسياري از زبانهاي اروپائي به معنى شخص بسيار ثروتمند و با قدرت است.

اٶگه ده ي معادل اوختاي در تركي آذربايجاني، نام فرزند چنگيز خان. اٶگه و يا اٶكه به معني بسيار دانا، فرزانه، شخص سالمند، بزرگ خلق و نامدار آمده است. ده ي، داي، تاي و… به معني صاحب خصلتي است. مانند كلمه چاغاتاي كه به معني شخص سفيد است. (چاغان به معني سفيد+ تاي). از همين ريشه است اٶكمن به معني عاقل و باهوش؛ اٶكته به معني اشتباه ناپذير، آنچه كه به هدف اصابت مي كند؛ اٶكته م به معني مشهور، معروف و نيرومند؛ اٶتكه ن به معني قهرمان، نيرومند))



تركه ن خاتين قوتلوق
Tərkən Xatın Qutluq




١٣٠٦-١٢٢٤ ميلادي. قوتلوق تركه ن يا تركه ن خاتين. دولتزن ترك، چهارمین ملكه و فرمانرواي مقتدر دولت تركي- آزربايجاني قاراخيتاي (قوتلوق خانلي) در جنوب فارسستان- كرمان فعلي. او همسر قطب الدين محمودشاه از اتابكان تركي - آزربايجاني ناحيه يزد در فارسستان و مادر اتابك محمدبن سعدبن ابوبكر از اتابكان تركي - آزربايجاني فارس بود. اجداد وي از خاندان تركي- مغولي قاراختائيان در كرمان فارسستان بودند. از سلسله هاي بيشمار تركي حاكم بر كرمان قراختائيان (قاراخيتاي هاي كرمان) و يا قوتلوق خاني ها ميباشند كه به مدت ١٣٦ سال بر اين خطه از فارسستان (پرشيا) حكم رانده اند. قطب الدین اتابك‌ در طول حیات خود در اطاعت به سلطان به هیچ وجه کوتاهی نکرد لذا هٶله گو (هلاکو) حکومت کرمان را به فرزندان او بخشید. پس از مرگ‌ قطب الدین اتابك، قوتلوق ترکه ن با اظهار خدمت‌ به‌ هلاكوخان‌ مغول‌ و با درخواست علماي كرمان و سران مغول بعضي مناطق، از وي‌ يارليق (فرمان)‌ حكومت‌ فارس‌ را به‌ نام‌ پسر خردسالش‌ محمد، از هلاكوخان بدست‌ آورد و زمام امور و تامین آسایش مردم را در دست گرفت. وي تا صدور حکم قطعی در مورد خودش در سال ١٢٦٧ با سمت نائب السلطنگي حکومت نمود. محمدبن سعد دو سال‌ بعد در خردسالي درگذشت و تركه ن ‌خاتين‌ با مشورت‌ امراي‌ دولت‌، محمدابن‌ سالغور ابن‌ سعد زنگي‌ را به‌ اتابكي‌ فارس‌ برگزيد و دخترش‌ را نيز به‌ نكاح‌ او درآورد. اما محمدبن سالغور راه سركشي و لهو و لعب پيمود و تركه ن خاتين با موافقت سران قوم او را دستگير كرد و به خدمت هلاكو فرستاد، سپس با وساطت تركه ن خاتين، سلجوق شاه بن سالغور با احترام به شيراز آورده شد و به كرسي اتابكي رسيد و تركه ن خاتين را به همسري برگزيد. وقتي آباقاخان ايلخان مغول به حكومت رسيد، قوتلوق تركه ن براي افزودن نفوذ خود و بستن راه بر مدعيان حكومت، دختر زيباي خود پادشاه خاتين را به همسري آباقا خان مغول در آورد. در مدت ۱۵ سال همسري او، تركه ن خاتين حاكم بلامنازع منطقه كرمان فارسستان بود و در مرزهای داخلی کرمان به نام پادشاه حکومت نمود. او با كفايت تمام به حل و فصل امور اين بخش از فارسستان پرداخت. در سال ١٢٨٢ فرزند ديگر شوهرش سويورقاتميش (سيورغتمش) توانست فرمان حكومت كرمان را از سلطان احمد تگودار خان مغول بگيرد و قوتلوق تركه ن را خلع كند. قوتلوق تركه ن از اندوه از دست دادن حكومت بيمار گرديد و مرد. بعدها دختر وي پادشاه خاتين سلطنت كرمان را بدست آوردּ

قوتلوق تركه ن بانويي هوشيار، سياستمدار و مقتدر، زني شجاع، مدير و مدبر، عادل و خیرخواه بود. وي با نمايندگان دول خارجي ملاقات ميكرد و در روابط خارجي تصميماتي مي گرفت. او در مساجد٬ به نشانه فرمانروايي بنام خود خطبه خواندּ او تمام کوشش خود را صرف آبادانی سرزمینش، رفاه مردم، تشویق علما و احترام به فضلا و ایجاد بناهای خیریه نمود. در زمان او كرمان در اوج آباداني و امنيت بود. تركه ن خاتين كارهاي نيك بسياري در كرمان انجام داد. از آن جمله ساخت مساجد و مدارس است كه يكي از آنها مدرسه عصمتيه است. او دستور داد مرقد شوهرش سلطان قطب الدين در محله ترك آباد را تعمير كردند و همان جا مدرسه اي بنا كردند و از اموال و املاك خود موقوفاتي بر آن مدرسه وقف كرد و نام آن را قطبيه -بعدا معروف به قبه سبز - گذاشت و استاداني بر آن بگماشت. بناي بقعه سيد ام عبداله نيز منسوب به اوست. وي امور تجارت دریایی و زمینی کرمان را منظم كرد و گسترش داد.

((قوتلوق - قتلغ: يكى از نامهاى بسيار رايج تركى به معنى "فرخنده"، "مبارك"، "خوشبخت"،" با سعادت"، "سعيد"، "دولت". در تركى مدرن به شكل "قوتلو" بكار ميرود.

هولاكو- هلاكو- هٶله گو- هولا،.... به مونقولي به معني اضافه، زيادي، باقيمانده و .... است))



خانيم ابوسكون قاراخيتاي
Xanım Əbüskün Qaraxıtay




١٢٤٦-١٢٤٢ ميلادي. وارث و نائب السطنه خان قارا هولاگو از دولت تركي- مغولي قاراخيتاي در تركستان. اين سلسله كه بر امپراتوري وسيعي فرمان ميراند بعدا محدود به ناحيه كوچكي مركب از تركمنستان و ازبكستان كنوني شدּ



خانيم خاتين اوغول قاميش
Xanım Xatın Oğul Qamış




١٢٥١-١٢٤٨ ميلادي. امپراتوريچه سلسله يوآن-امپراتوري مغول در چينּ پس از مرگ شوهرش خان گويوك٬ نائب السطنه سه پسر خود قوچا٬ ناقو و قوغو شد و بدين ترتيب بر ناحيه وسيعي شامل چين٬ مغولستان٬ تبت٬ قزاقستان و تركستان امروزي حكم راندּ در سال ١٢٥٠ سه هئيت از سوي لوئي نهم فرانسه را پذيرفت و ضمن قبول هداياي اين هئيتها خواستار شد كه شاه فرانسه تابعيت او را بپذيردּ در سال ١٢٥١ به سبب بروز كشمكش در جناحهاي رقيب خانواده حاكم و پس از انتخاب مٶنگكه به خاقاني، خانيم اوغولقاميش دستگير و متهم به كاربرد جادوي سياه بر عليه مٶنگكه شد و در سال ١٢٥٢ به وضع فجيعي به قتل رسيدּ (به روايتي او را در چمداني گذاشته و در آب غرق نمودند و يا مجبور به خودكشي نمودند).